بی سواد، پیروی و تقلید می کند. کم سواد بسته به موقعیت زمانی پیروی می کند و گاهی پیروی نمی کند. با سواد پیروی و تقلید نمی کند“
قصد دارم ابتدا تفاوت این سه گروه را بررسی کنیم و سپس به پیامدهای تربیت این سه گروه در جامعه بپردازیم:
بی سواد جهان را مانند یک برکه می بیند دَورانی و قابل پیش بینی. کم سواد جهان را مانند یک استخر می بیند که آب آن را می توان کثیف کرد و دور ریخت. با سواد جهان را مانند یک اقیانوس می بیند بی کران و پیچیده.
بی سواد در مورد مسایل روز و جهان نظری ندارد و ساکت می ماند و اغلب می گوید نمی دانم.
بی سواد در مورد تمام مسایل این جهان و آن جهان ایده و نظر دارد و همیشه می گوید می دانم و با سواد فقط در برخی زمینه هایی که با تخصص او هماهنگ است ایده دارد و اغلب می گوید اطلاع کافی ندارم.
بی سواد و با سواد هر دو با تردید و شک سخن می گویند و ابراز عقیده می کنند. اولی به دلیل فقدان اطلاعات و دومی به دلیل احترام به حقیقت. ولی کم سواد با یقین تمام سخن می گوید و عقایدش را ابراز می کند.
بی سواد کم تر اهل کلک و زرنگ بازی است، چون می ترسد دستش رو بشود. کم سواد اهل کلک و زرنگ بازی است چون در کوتاه مدت نتیجه می گیرد و دستش رو نمی شود و گاهی سود می برد. با سواد می تواند کلک بزند و سود ببرد اما دوراندیش است و می داند زرنگی و کلاه برداری در بلند مدت برای او و دیگران خوب نیست.
بی سواد با محیط زیست احساس وابستگی می کند و به اندازه ی نیاز از آن بهره می برد. کم سواد محیط زیست را می بلعد و ویران می کند. با سواد طبیعت را حفظ می کند.
بی سواد آرامش درونی دارد چون آرزوهای کمی دارد. کم سواد آرامش درونی ندارد چون آرزوهای دور و درازی دارد. و با سواد آرزوهای زیادی دارد ولی می داند همه ی آرزوها نباید برآورده شوند و فقط در پی برآوردن برخی از آنهاست.
بی سواد پیروی و تقلید می کند. کم سواد بسته به موقعیت زمانی پیروی می کند و گاهی پیروی نمی کند. با سواد پیروی و تقلید نمی کند.
بی سواد افاده و ادعایی ندارد. کم سواد پر افاده و پر ادعاست. با سواد بی افاده و کم ادعاست.
بی سواد بیشتر کار می کند. با سواد بیشتر فکر می کند. کم سواد نه کار می کند و نه فکر می کند.
بی سواد برای مناصب رسمی کاندید نمی شود. کم سواد تقریبا تمام عمر در صف منصب و مقام به سر می برد. با سواد در پی منصب و مقام نیست. منصب و مقام به سوی او می رود.
حداقل اگر برخی از گزاره های فوق را بپذیریم و اوضاع دور و بر خود را نیک بنگریم، متوجه می شویم که کدام آدم ها: بی سواد، کم سواد یا با سواد برای جامعه منفعت بیشتری دارند و ما تا کنون درگیر تربیت چه آدم هایی بوده ایم؟
چگونه جامعه ی ما می تواند از برزخ تربیت آدم های کم سواد رها شود؟
منبع: دکتر مصطفی قادری/ پژوهشگر تعلیم و تربیت – دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها،وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات "منبع:سایت ارسین" ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.