بی سواد، کم سواد و باسواد !

بی سواد، پیروی و تقلید می کند. کم سواد بسته به موقعیت زمانی پیروی می کند و گاهی پیروی نمی کند. با سواد پیروی و تقلید نمی کند

 

قصد دارم ابتدا تفاوت این سه گروه را بررسی کنیم و سپس به پیامدهای تربیت این سه گروه در جامعه بپردازیم:

 

 

بی سواد جهان را مانند یک برکه می بیند دَورانی و قابل پیش بینی. کم سواد جهان را مانند یک استخر می بیند که آب آن را می توان کثیف کرد و دور ریخت. با سواد جهان را مانند یک اقیانوس می بیند بی کران و پیچیده.

 

بی سواد در مورد مسایل روز و جهان نظری ندارد و ساکت می ماند و اغلب می گوید نمی دانم.

 

بی سواد در مورد تمام مسایل این جهان و آن جهان ایده و نظر دارد و همیشه می گوید می دانم و با سواد فقط در برخی زمینه هایی که با تخصص او هماهنگ است ایده دارد و اغلب می گوید اطلاع کافی ندارم.

 

 

بی سواد و با سواد هر دو با تردید و شک سخن می گویند و ابراز عقیده می کنند. اولی به دلیل فقدان اطلاعات و دومی به دلیل احترام به حقیقت. ولی کم سواد با یقین تمام سخن می گوید و عقایدش را ابراز می کند.

 

 

تحصیلات یا سواد

 

 

بی سواد کم تر اهل کلک و زرنگ بازی است، چون می ترسد دستش رو بشود. کم سواد اهل کلک و زرنگ بازی است چون در کوتاه مدت نتیجه می گیرد و دستش رو نمی شود و گاهی سود می برد. با سواد می تواند کلک بزند و سود ببرد اما دوراندیش است و می داند زرنگی و کلاه برداری در بلند مدت برای او و دیگران خوب نیست.

 

بی سواد با محیط زیست احساس وابستگی می کند و به اندازه ی نیاز از آن بهره می برد. کم سواد محیط زیست را می بلعد و ویران می کند. با سواد طبیعت را حفظ می کند.

 

بی سواد آرامش درونی دارد چون آرزوهای کمی دارد. کم سواد آرامش درونی ندارد چون آرزوهای دور و درازی دارد. و با سواد آرزوهای زیادی دارد ولی می داند همه ی آرزوها نباید برآورده شوند و فقط در پی برآوردن برخی از آنهاست.

 

بی سواد پیروی و تقلید می کند. کم سواد بسته به موقعیت زمانی پیروی می کند و گاهی پیروی نمی کند. با سواد پیروی و تقلید نمی کند.

 

بی سواد افاده و ادعایی ندارد. کم سواد پر افاده و پر ادعاست. با سواد  بی افاده و کم ادعاست.

 

بی سواد بیشتر کار می کند. با سواد بیشتر فکر می کند. کم سواد نه کار می کند و نه فکر می کند.

 

 

بیسوادان موفق

 

 

بی سواد برای مناصب رسمی کاندید نمی شود. کم سواد تقریبا تمام عمر در صف منصب و مقام به سر می برد. با سواد در پی منصب و مقام نیست. منصب و مقام به سوی او می رود.

 

حداقل اگر برخی از گزاره های فوق را بپذیریم و اوضاع دور و بر خود را نیک بنگریم، متوجه می شویم که کدام آدم ها: بی سواد، کم سواد یا با سواد برای جامعه منفعت بیشتری دارند و ما تا کنون درگیر تربیت چه آدم هایی بوده ایم؟

 

چگونه جامعه ی ما می تواند از برزخ تربیت آدم های کم سواد رها شود؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: دکتر مصطفی قادری/ پژوهشگر تعلیم و تربیت – دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی

 

 

 

 

 

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها،وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات "منبع:سایت ارسین" ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

پست های مرتبط